Faculty - دانشکده کشاورزی
Professor
Update: 2024-11-21
ALIAKBAR SABZIPARVAR
Faculty of Agriculture / Department of Irrigation Engineering
P.H.D dissertations
-
پيش نگري تقويم بهينه زراعت برنج و كشت دوم پس از آن (سويا) در اقليم آينده گيلان با استفاده از مدل هاي ديناميكي گردش عمومي جو و مدل گياهي DSSAT
عليرضا سيف زاده مومن سرايي 2022چكيده: گرمايش غير طبيعي كره زمين و موضوع تغيير اقليم يكي از دغدغه ها و نگراني هاي اصلي جوامع انساني است. در اين پژوهش ضمن بررسي اثرات تغييرات اقليمي بر عملكرد محصول برنج به عنوان كشت اصلي در گيلان و محصول سويا به عنوان كشت دوم بعد از آن، به ارائه مناسب ترين تقويم زراعي محصولات ياد شده در دو پنجره زماني آينده نزديك (35-2021) و آينده دور (50-2036) به عنوان راهكاري براي مقابله با اثرات منفي تغييرات اقليمي بر عملكرد محصولات، پرداخته شد. با در دست داشتن اطلاعات فنولوژيكي 12 ساله دو رقم برنج هاشمي و برنج علي كاظمي و 2 ساله سه رقم سويا ويليامز، هابيت و L17، همچنين حصول پارامترهاي هواشناسي ريز مقياس شده پايگاه داده MarkSimGCM بر اساس خروجي سه مدل گردش عمومي جو AOGCM (HadGEM2-ES, CSIRO-Mk3-6-0, GFDL-ESM2M) تحت سه سناريوي واداشت تابشي (متناظر سناريوهاي خوش بينانه، واقع بينانه و بدبينانه RCP 2.6, 4.5, 8.5) اقدام به شبيه-سازي عملكرد محصولات به وسيله مدل گياهي DSSAT شد. نتايج نشان از كاهش مقادير عملكرد نسبت به دوره مشاهده-اي دارد، به نحوي كه تحت سناريوي RCP8.5 در دوره 50-2036 تا 31 درصد كاهش عملكرد برنج در رقم هاشمي و 23 درصد كاهش عملكرد در رقم علي كاظمي نسبت به دوره مشاهده اي پيش بيني مي گردد. كاهش عملكرد محصولات از روند افزايشي دما در سناريوها و دوره هاي مورد بررسي تبعيت مي كند. در هر دوره و سناريويي كه افزايش دماي شديدتري رخ داده است، به همان نسبت كاهش عملكرد بيشتري نيز حاصل شده است. ده روز تسريع در روند كاشت در تمامي سناريوها و دوره هاي مورد بررسي اقليم آينده سطح عملكرد بالاتري را نسبت به تاريخ كاشت حاضر شبيه سازي نمود. به نحوي كه در سناريوي RCP8.5 در دوره 50-2036 تغيير تاريخ كاشت، كاهش عملكرد را به 16 درصد تقليل داد. براي محصول سويا تاخير تاريخ كاشت موجب بهبود عملكرد محصول خواهد شد. به طوريكه در تاريخ كاشت سوم سويا (15 شهريور) در رقم ويليامز تا 24 درصد كاهش عملكرد جبران مي گردد. در رقم هابيت به طور متوسط 28 درصد بهبود عملكرد نسبت به تاريخ كاشت دوره حاضر برآورد گرديد. در مجموع، جلو انداختن فصل زراعي به سمت روزهاي ابتدايي سال زراعي در كشت اول (برنج) و عقب انداختن فصل زراعي در كشت دوم (سويا) مي تواند درصد بالايي از كاهش عملكرد حاصل از تغييرات اقليمي را جبران نمايد.
Thesis summary
-
ارزيابي بازخورد متقابل پوشش گياهي و برخي فراسنج هاي اقليمي با در نظر گرفتن تغييرات واداشت تابشي و كربن زميني در ايران
سيده مينا موسوي قهفرخي 2021گياهان يكي از اجزاي اصلي كره خاكي محسوب مي شوند كه در چرخه آب، كربن و انرژي نقش كليدي ايفا مي كنند. هرگونه تغيير در پارامتر هاي هواشناسي در اثر گرمايش جهاني باعث تغيير در ساختار، تراكم، نوع و يا تركيب هاي پوشش گياهي مي-شود. از طرفي گياهان نيز به شدت بر ميزان شار دي اكسيد كربن به جو تأثيرگذار هستند. در نتيجه اثر متقابلي بين پوشش گياهي و پارامترهاي اقليمي وجود دارد. از جمله متغيرها براي بررسي پوشش گياهي شاخص سطح برگ است. آگاهي از مقدار دقيق تغييرات اين شاخص تأثير بسزايي در بررسي ساختار جنگل ها و عملكرد محصولات كشاورزي و مديريت مصرف آب دارد. در اين پژوهش ابتدا با استفاده از مدل اقليمي منطقه اي RegCM جفت شده با مدل سطح زمين CLM، بازخورد متقابل پوشش گياهي و برخي از پارامترهاي اقليمي در دوره 2005-1991 به عنوان دوره پايه در دو حالت پويا يا استاتيك بودن پوشش گياهي ارزيابي شد. براي تعيين شرايط مرزي و به منظور داشتن حداقل ميزان خطا از دو مدل گردش كلي CanESM2 و EC-Earth استفاده شد. داده هاي مشاهداتي مربوط به دماي ميانگين، دماي بيشينه، دماي كمينه و بارش از 106 ايستگاه سينوپتيك كشور جمع آوري و بر اساس طبقه بندي دومارتن به چهار اقليم خشك، نيمه خشك، مديترانه و خيلي مرطوب دسته بندي شدند. براي ارزيابي خروجي هاي شبيه سازي شده ي مدل براي شاخص سطح برگ، تبخيرتعرق و استخراج داده هاي مربوط به تابش طول موج كوتاه در قله جو از داده هاي بازتحليل ERA5 استفاده شد. نتايج در اين بخش نشان داد كه بهترين خروجي ها بر اساس تحليل هاي آماري براي شبيه سازي شاخص سطح برگ توسط مدل CanESM2-RegCM-CLM به دست آمد. در نتيجه در مرحله بعد با استفاده از روش رگرسيون چند متغيره خروجي هاي اين مدل پس پردازش و معادله مربوط به هر پارامتر در هر اقليم براي تصحيح نتايج دوره آينده به دست آمد. سپس مدل در دو پنجره زماني 2035-2021 و 2050-2036 به اجرا گذاشته شد تا تغييرات هر پارامتر نسبت به دوره پايه مشخص شود. نتايج اين بخش نشان مي دهد كه دماي ميانگين در هر دو دوره آينده نسبت به دوره پايه افزايش مي يابد اما در دوره دوم با شيب ملايم تري ادامه دارد. همچنين در ماه هاي سرد نسبت به ماه هاي گرم افزايش بيشتري پيش بيني مي شود. در مورد دماي بيشينه نيز روند افزايشي دما در آينده وجود دارد اما در ماه هاي سرد سال تغييرات نسبت به دوره پايه چن
Thesis summary
-
تغييرپذيري زماني- مكاني درجه- روزهاي رشد گياهان در پاسخ به تغيير اقليم و گرمايش جهاني
سيدفاضل ضيايي اصل 2021چكيده: رشد و نمو و گذر از مراحل فنولوژي گياهان، تا حد زيادي بواسطه دماي پايه (Tb) و ميزان تجمع درجه-روز هاي رشد (GDD) در طول فصل رشد (LGS) تنظيم مي شود. بدين ترتيب اكثر تحولات بيولوژيك مانند رشد گياهان تابع توان حرارتي محيط يا درجه- روز مي باشند. با بررسي طول فصل رشد موجود در يك منطقه و واحدهاي گرمايي آن همراه با انتخاب گياهان زراعي مناسب و سازگار با درجه حرارت هاي منطقه مي توان انواعي از سيستم هاي زراعي را توسعه داده كه در آن ها خطرات آسيب ديدگي محصولات به علت تغييرات طبيعي درجه حرارت كاهش مي يابد. در اين راستا پديده اي كه در دهه هاي اخير به طور جدي مورد بحث و مطالعه محققان و دانشمندان قرار گرفته است، پديده اي بنام تغيير اقليم مي باشد كه مي تواند اثرات سوء و يا مفيدي بر توليد محصولات كشاورزي داشته باشد. هدف اصلي پژوهش حاضر، شناسايي ميزان تأثير تغيير اقليم و گرمايش جهاني در سال هاي اخير بر روي ميزان درجه- روزهاي رشد و طول فصل رويش مناطق مستعد كشاورزي كشور بود. افزون بر اين، با توجه به گام هاي تحقيق، پهنه بندي مقادير درجه- روز هاي رشد با روش هاي مناسب خوشه بندي با توجه به آستانه هاي دمايي صفر، پنج و 10 درجه سانتي گراد انجام شد. سپس به بررسي روند درجه- روزهاي رشد بر اساس آستانه هاي دمايي مورد اشاره در دو دوره 30 ساله (1338-1367) و (1368-1397) در مناطق مختلف كشور پرداخته شد. در نهايت ميزان همبستگي درجه-روزهاي رشد با مختصات جغرافيايي ايستگاه ها مورد بررسي قرار گرفت و مدل هاي رگرسيوني مناسب براي اين منظور ارائه شد. شاخص هاي كشاورزي GDD و LGS طي سال هاي زراعي 1338– 1337 الي 1397-1396 بر مبناي آستانه هاي دمايي صفر، پنج و 10 درجه سانتي گراد بر اساس دماي ميانگين روزانه 96 ايستگاه هواشناسي در گستره ايران محاسبه شد. با استفاده از آزمون من-كندال اصلاح شده، روند GDD و LGS با استفاده از برنامه RStudio استخراج و تحليل شد. نخست به مقايسه وضعيت 30 ايستگاه كه در دو دوره آماري 30 ساله مورد اشاره پرداخته شد. نتايج تحليل روند سري زماني ميانگين طول فصل رشد (LGS) در دوره آماري 1367-1338 در سه آستانه دمايي صفر، پنج و 10 درجه سانتي گراد به ترتيب نشان دهنده روندهاي (10% كاهشي)، (13% كاهشي) و (7% كاهشي، 13% افزايشي) معنادار در سطح 01/0=α بود. همچنين نتايج تحليل روند سري زماني ميانگين طول فصل
Thesis summary
-
سازگاري تطبيقي تغييرات زماني دماي خاك و روند هاي دماي اسكرين در اقليم هاي مختلف ايران
فاطمه خوشحال جهرمي 2020آگاهي از رژيم حرارتي خاك و نوسانات دمايي آن علاوه بر تاثير بر توازن انرژي تابشي كره زمين، از خسارات احتمالي در بخش كشاورزي جلوگيري كرده و مي تواند موجب افزايش بازدهي محصولات شود. در اين مطالعه با بكارگيري روش تحليل طيفي تكين (SSA)، روند ها و مولفه هاي نوساني و همچنين ميزان انطباق مولفه هاي متناظر سري هاي زماني دماي خاك و سري هاي زماني دماي هوا ، بارش و شاخص پيوند از دور NAO، در سه كلاس حرارتي مزيك، ترميك و هايپرترميك، طي سال هاي 2017-1993 در 30 ايستگاه معتبر هواشناسي ايران مورد بررسي قرار گرفت. همچنين شاخص هاي حرارتي دماي هوا و دماي خاك (در دو عمق 5 و 50 سانتي متري) شامل: بيشينه، كمينه، دامنه نوسانات دما، تفاوت بيشينه دماي هوا و خاك و تفاوت كمينه دماي هوا و خاك در سه كلاس حرارتي، جهت درك تغييرات اقليمي و روند هاي آن ها در طي دوره 2017-1993 در ايران بررسي شدند. پارامترهاي طول ساعت آفتابي، بارش، پوشش ابري، سرعت باد و رطوبت نسبي نيوار نيز جهت بررسي ارتباطشان با تغييرات شاخص هاي حرارتي اشاره شده، مورد تحليل قرار گرفتند و مهمترين پارامتر هاي موثر بر دماي خاك سطحي در مقياس سالانه و فصلي شناسايي شدند. كاربرد يك مدل داده محور جهت برآورد كمينه دماي خاك عمق 10 سانتي-متري مورد آزمون قرار گرفت و نهايتا انطباق دماي هوا و دماي خاك اعماق مختلف حاصل از برونداد مدل RegCM در كلاس-هاي حرارتي مزيك، ترميك و هايپرترميك تجريه و تحليل شد. بطور كلي نتايج نشان داد كه تغييرات سالانه دماي خاك رژيم حرارتي مزيك، تقريبا به يك ميزان تحت تاثير هر چهار فصل قرار دارد؛ رژيم حرارتي ترميك بيشتر متاثر از تغييرات دماي خاك فصل پاييز (داراي روند كاهشي) و بهار است و تغييرات دماي خاك در فصل هاي زمستان و تابستان بيشترين تاثير را بر تغييرات دماي خاك رژيم حرارتي هايپرترميك داشته است؛ اين نتيجه گيري در بررسي اثر تغيير اقليم بر رژيم حرارتي خاك مهم است. در كلاس حرارتي مزيك روند افزايشي حداكثر دما در فصل بهار و تابستان در خاك سطحي بيشتر از دماي هوا بوده است؛ همچنين كمينه دماي خاك عمق 50 سانتي متري در اين كلاس حرارتي با آهنگ بيشتري نسبت به كمينه دماي هوا در فصل تابستان دچار گرمايش شده است. اين امر مي تواند طول دوره رشد ريشه را كاهش دهد و ممكن است تنش گرمايي بيشتري را براي دانه هاي حساس يا گياهان ايجاد كند. افزايش كمي
Thesis summary
-
شبيه سازي پهنه تابش كل خورشيدي روزانه (GSR) با استفاده از دامنه شبانه روزي دما (DTR) و حداقل فراسنج هاي هواشناسي در نواحي مستعد كشاورزي ايران
نوشين احمدي باصري 2020 -
برآورد و دورنگري رطوبت خاك با استفاده از داده هاي ماهواره اي، اندازه گيري هاي زميني و مدل اقليمي منطقه اي COSMO – CLM در گستره ايران
الهام فخاري زاده شيرازي 2019رطوبت خاك نقش بسيار مهمي در كنترل فرايندهاي رخ دهنده در سيستم زمين دارد. از بين اين فرايندها مي توان به چرخه آب و انرژي و مبادله انرژي و گازهاي رديابي در زمين، از جمله دي اكسيد كربن اشاره نمود. تأثير رطوبت خاك در كشاورزي بسيار قابل توجه ميباشد. تعيين روش كشت و پايش خشكسالي كشاورزي وابستگي زيادي به رطوبت خاك دارد. كمبود داده هاي رطوبت خاك كه در كشوري مثل ايران بسيار مشهود است، باعث ايجاد محدوديتهايي براي محققان شده است. هدف اصلي اين تحقيق بررسي تغييرات زماني و مكاني رطوبت خاك در ايران است. بدليل كمبود داده هاي زميني، از محصولات سنجش از دور و داده هاي شبيه سازي شده مدل اقليمي براي انجام اين مطالعه استفاده شده است. لازم به ذكر است كه از داده هاي زميني محدود موجود براي ارزيابي استفاده گرديده است. در اين تحقيق از سه دسته داده رطوبت خاك استفاده شده است؛ داده هاي اندازه گيري زميني، داده هاي ماهواره اي ESACCI در دوره زماني 2016 – 1979 ( داده هاي 1987 -1979 بدليل عدم دقت كافي مورد بررسي قرار نگرفتند) و داده هاي شبيه سازي شده مدل اقليمي COSMO – CLM . رطوبت خاك براي منطقه مورد مطالعه در دو پنجره زماني پايه (1979-2016) و آينده (2017-2050) بر اساس دو سناريوي RCP 4.5 و RCP 8.5 با استفاده از مدل اقليمي COSMO – CLM شبيه سازي شده است. در دوره پايه، سالهاي ابتدايي اجرا (1987 – 1979) به عنوان دوره چرخش (تطبيق) در نظر گرفته شد و از محاسبات خارج گرديد. در اين مطالعه روند سري هاي زماني رطوبت خاك و شاخص هاي پوشش گياهي با روش نا پارامتريك من كندال اصلاح شده (به روش پيش سفيد كردن) بررسي گرديد. بيشترين مقدار رطوبت خاك در ماه هاي ژانويه، فوريه، مارس و دسامبر و كمترين در ماه هاي جولاي، اگوست و سپتامبر مشاهده گرديد. مرطوب ترين قسمت، شمال و شمال غرب و خشك ترين قسمت، جنوب شرق ايران است. داده هاي رطوبت خاك ماهواره اي و شبيه سازي شده اقليمي در مقدار رطوبت خاك با هم متفاوت ميباشند. بدين معني كه مدل اقليمي COSMO- CLM نسبت به داده هاي ماهواره اي ESACCI مقدار رطوبت خاك را بيشتر برآورد ميكنند. ميانگين سالانه رطوبت خاك براساس داده هاي ماهواره CCI 18/0 و مطابق داده هاي مدل اقليمي COSMO - CLM 22/0مترمكعب بر متر مكعب تخمين زده شد كه در حدود بيست درصد، رطوبت خاك تخمين زده شده مدل اقليمي بيشتر از ماهواره است.
Thesis summary
-
مطالعه تغييرات جغرافيايي پهنه هاي مستعد كشت گندم ديم تحت شرايط اقليم آينده
سجاد ابراهيم زاده 2019با توجه به اهميت و نقش گندم به عنوان مهمترين محصول زراعي كشور و تغذيه مردم، شناسايي و معرفي مناطق مساعد كشت آن در هر منطقه علاوه بر بالا بردن راندمان توليد، مي تواند شرايط اقتصادي مردم را نيز بهبود بخشد. هدف از اين پژوهش معرفي پهنه هاي مساعد كشت گندم ديم در شرايط اقليمي حال و آينده مي-باشد. به منظور مطالعه اثر تغيير اقليم بر پارامترهاي هواشناسي، اين پارامترها براي حال و آينده با استفاده از خروجي هاي مدل هاي گردش عمومي جو و مدل ديناميكي RegCM4 توليد و شبيه سازي شدند. منطقه مطالعاتي در اين تحقيق دو بخش از كشور ايران را در بر مي گيرد كه در شمال غربي شامل استان هاي آذربايجان غربي، آذربايجان شرقي و اردبيل؛ و در غرب شامل استان هاي همدان، كرمانشاه و كردستان مي باشد. به منظور بررسي حساسيت مدل منطقه اي RegCM4 به انتخاب طرحواره هاي مختلف همرفت، مدل مذكور براي هر چهار طرحواره امانوئل، كو، گرلA.S. و گرلF.C. براي دوره پايه شامل يازده سال ( 2016-2006) در منطقه مورد مطالعه، اجرا شد. نتايج حاصله نشان داد كه در مقياس سالانه طرحواره امانوئل در تمام ايستگاه هاي مورد مطالعه داراي كمترين ميانگين جذر مربعات خطا و كمترين خطاي اريبي بود. در مرحله بعد به بررسي حساسيت مدل به انتخاب طرحواره سطح زمين پرداخته شد كه در اين راستا مدل با دو طرحواره سطح زمين BATS و CLM اجرا شد. نتايج نشان داد كه در 90 درصد ايستگاه ها خروجي هاي مدل با كاربست طرحواره CLM داراي اختلاف كمتري با مقادير مشاهداتي بودند. در گام بعدي اقدام به پس پردازش خطاي خروجي هاي مدل شد كه در اين مرحله دو روش ميانگين متحرك و نگاشت چاركي مورد استفاده قرار گرفتند. نتايج نشان داد كه در روش ميانگين متحرك پنجره زماني 7 ماهه بيشترين تاثير را در كاهش خطا داشت و همچنين روش نگاشت چاركي در بين دو روش فوق الذكر، داراي بهترين پاسخ به كاهش خطاي خروجي هاي خام مدل بود. در نهايت عوامل موثر بر رشد گندم شامل مقدار بارش سالانه، بارش فصل پاييز و زمستان، بارش خرداد ماه، دماي مناسب جوانه زني، احتمال وقوع دماي حداكثر 25 درجه سانتي گراد در دوره گلدهي و احتمال وقوع دماي حداكثر 30 درجه سانتي گراد در دوره پرشدن انتخاب شدند و با وزن دهي اين عوامل به روش الگوريتم مخدوم، مناطق مساعد كشت گندم در شرايط اقليمي حال و آينده معرفي شدند.
Thesis summary
-
واسنجي ضريب تبخيرتعرق پريستلي-تيلور (آلفا) در پهنه استان فارس با استفاده از برآوردهاي ماهواره اي تابش خالص خورشيدي
فروغ گلكار 2017 -
ارزيابي اثر گرمايش جهاني بر نياز سرمايي زمستانه گياهان خزان دار در گستره ايران
رضا نوروزولاشدي 2016اقليم نقش اساسي در توليد موفق محصولات باغي و خشكبار در تجارت جهاني ايفا مي كند. نياز سرمايي زمستانه به عنوان يك عامل هوا و اقليم شناسي، وقوع مراحل فنولوژي گياهان خزان دار را كنترل مي كند. گياهان خزان داري نظير سيب، انگور، انار، پسته و غيره بيش از نيمي از سطح باغات كشور را تشكيل مي دهند. پرواضح است عدم تامين نياز سرمايي در فصل زمستان موجب شكوفا نشدن گياهان خزان دار، عدم گلدهي يا شكوفه دهي نامنظم و در نهايت كاهش محصول خواهد شد. مشاهدات و يافته هاي علمي اخير در مورد گرمايش جهاني متاثر از تغيير اقليم، نشان از تاثيرپذيري اين عامل اقليمي در گياهان خزان دار است. ازين رو در رساله ي پيش رو سه هدف اصلي زير دنبال شده است: الف) مطالعه اقليم شناسي كشاورزي در بخش باغباني، ب) ارزيابي روند تغييرات مقادير نياز سرمايي زمستانه قابل دسترس (AWCR) براي گياهان خزان دار و پ) ارزيابي بلندمدت اثر گرمايش جهاني در دوره تاريخي و آينده بر پايه ي سناريوهاي انتشار حدي. براي دستيابي به اهداف مزبور، كليه ايستگاه هاي هواشناسي كشور از نظر داده هاي هواشناسي، فنولوژي و نوع محصول مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد كه برخي از ايستگاه هاي سينوپتيك با طول دوره آماري مناسب و مورد اعتماد مي تواند در اين رساله مورد استفاده قرار گيرد. محصولات باغي مورد بررسي در اين رساله محدود به رقم و گونه اي خاص نمي شود، به طور عمومي از خروجي هاي مدل نياز سرمايي مي توان براي درختانِ خزان دار با مقادير AWCR استفاده نمود، اما براي اعتبار سنجي، بررسي دقت و صحت به كارگيري الگوهاي برآورد AWCR، از اندازه گيري هاي ميداني مراحل فنولوژي درخت سيب در ايستگاه مركز تحقيقاتي هواشناسي كشاورزي كهريز در استان آذربايجان غربي استفاده شد. مطابق آخرين آمار سيب در كشور رتبه نخست توليدات باغي را داراست. بنابراين آمار 13 ساله فنولوژي سيب رقم مالينگ براي بررسي صحت برآورد مقادير AWCR با الگوهاي مختلف استفاده شد. آمار پايه ي مشترك 45 ساله مورد تأييد در 40 ايستگاه هواشناسي منتخب از سال 1969 لغايت 2013 نيز براي گستره ي كشور برگزيده شد. با توجه به تحليل هاي انجام شده به روش آزمون نقطه تغيير (CPA) و البته استناد به منابع موجود در مورد نحوه انتشار گازهاي گلخانه اي نتايج حاكي از تغيير معني دار ميانگين و واريانس مقادير برآوردي AWCR در دو پنجره زماني در ميان سال ه
Thesis summary
-
تغيير پذيري رژيم بارش در ايران
2012
Master Theses
-
واكاوي رابطه مقدار بارش و ذخيره رطوبتي خاك در عمق هاي مختلف (مطالعه موردي: ايستگاه هواشناسي دانشگاه بوعلي سينا)
حسين رستمي 2023چكيده رطوبت خاك به عنوان يك منبع آبي حياتي براي رشد پوشش گياهي، نقش اساسي در بازسازي و توسعه پايدار اكوسيستم تخريب شده، به ويژه در مناطق خشك و نيمه خشك كه تبخير و تعرق بالقوه به طور قابل توجهي از بارندگي بيشتر است، ايفا مي كند. بارش از اصلي ترين مولفه هاي هواشناسي و از عوامل كنترل كننده رطوبت خاك نيز به شمار مي رود. پژوهش جاري به منظور بررسي اثر بارش بر تغييرات رطوبت اعماق مختلف خاك طراحي گرديده است. بدين منظور داده هاي بارش و رطوبت خاك ثبت شده در ايستگاه اقليم شناسي دانشگاه بوعلي سينا واقع در اقليم نيمه خشك شهرستان همدان مورد مطالعه قرار گرفت. داده هاي بارش در مقياس زماني 10 دقيقه اي و طي دوره يك ساله (1 سپتامبر 2021 تا 31 آگوست 2022) دريافت شدند. همچنين در كرتي به ابعاد 2×3 در كنار باران سنج، رطوبت خاك در اعماق 10، 30، 50 و 100 سانتيمتري، در مقياس زماني 10 دقيقه اي توسط سنسور TDR اندازه گيري شد. آزمون همبستگي پيرسون بصورت هم زمان بين بارش و رطوبت خاك انجام گرفت. شدت همبستگي ها در اين بررسي ضعيف بودند؛ به طوري كه در اكثر موارد ضريب همبستگي كوچكتر از 1/0 حاصل شد. اما نتايج آزمون پيرسون حاكي از معني داريِ اين ارتباط در سطح اطمينان 99%، به ويژه در اعماق كمتر يعني 10 و 30 سانتيمتر بود. تحليل همبستگي به تفكيك در فصل هاي مختلف نيز انجام گرفت. در فصل هاي پاييز، زمستان و بهار، همبستگي داراي مقادير نسبيِ بيشتري بود (ضريب همبستگي بين 40/0 تا 11/0) و در تابستان مقادير كمتري به خود اختصاص داد (ضريب همبستگي بين 00/0 تا 30/0). در ادامه، تاخيرهاي زماني اثرگذاريِ بارش بر رطوبت خاك نيز مورد بحث قرار گرفت كه در اين راستا از تحليل همبستگي متقابل استفاده گرديد. همبستگي متقابل نشان داد كه در كل دوره تحت مطالعه، اثر بارش بر رطوبت خاك در اعماق كمتر با تاخير زماني كمتري اتفاق مي افتد و ضرايب همبستگي در تاخيرهاي زماني، در همه اعماق بزرگتر از ضرايب همبستگي غير تاخيري است. افزون بر اين، مشخص شد كه با افزايش عمق خاك اين اثرگذاري با تاخير زمانيِ بيشتري رخ مي دهد به طوري كه در اعماق 10، 30، 50 و 100 سانتيمتري اثر رويداد بارش به ترتيب با 11 ساعت و 50 دقيقه، 27 ساعت و 10 دقيقه، 44 ساعت و 40 دقيقه و 59 ساعت تاخير برروي رطوبت خاك پديدار مي گردد. با تفكيك فصول مختلف مشاهده شد كه در اواخر پاييز و زمس
Thesis summary
-
تأثير عوامل (شوك هاي) اقليمي بر مهاجرت داخلي در ايران
شقايق حيدري پروين 2023مسئله ي گرمايش جهاني و تغييرات اقليمي به عنوان بزرگ ترين تهديد زيست محيطي در محافل علمي، سياسي و اقتصادي مطرح است كه پيامدهايي چون گرم شدن زمين، كمبود بارندگي، بروز خشك سالي، سيل يا طوفان و كمبود آب و مواد غذايي را به دنبال خواهد داشت و منجر به آوارگي و بي خانماني، بيكاري، فقر، درگيري بر سر منابع و ناامني و درنهايت مهاجرت براي كاهش اثرات ناشي از تغييرات اقليمي مي گردد. پژوهش حاضر به بررسي تأثير شوك هاي اقليمي بر مهاجرت داخلي در كشور ايران با استفاده از الگوي خود رگرسيون برداري پانل (Panel VAR) طي دوره زماني 1399-1390 مي پردازد. براي اين منظور، متغيرهاي اثرگذار بر مهاجرت هاي بين استاني در ايران شامل متغيرهاي اقليمي (ميانگين دما و بارش)، متغيرهاي اقتصادي (نرخ بيكاري، توليد ناخالص داخلي سرانه و ضريب جيني) و متغير اجتماعي نرخ باسوادي و تراكم جمعيت به عنوان متغير جمعيتي، به صورت هم زمان موردبررسي قرار گرفتند. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه همراه با كاهش بارندگي و افزايش دما، تحركات جمعيتي و مهاجرت بين استاني افزايش مي يابد. شوك ناشي از افزايش دما و بارندگي طي دوره موردبررسي نشان داد كه در دوره دوم به ترتيب داراي بيشترين تأثير مثبت و منفي بوده و حتي پس از گذشت ده دوره هم از بين نمي رود. متغيرهاي بيكاري، ضريب جيني، نرخ باسوادي و تراكم جمعيت داراي تأثير مثبت و توليد ناخالص داخلي سرانه هم داراي تأثير منفي بر مهاجرت بين استاني در ايران در طول دوره موردبررسي است. نتايج آزمون تجزيه واريانس هم بيانگر اين است كه بعد از متغير مهاجرت، نرخ باسوادي و بارندگي بيشترين توضيح دهندگي را در مورد مهاجرت هاي بين استاني دارند.
Thesis summary
-
مدلسازي اثر تغيير اقليم بر عملكرد ذرت در اقليم آينده همدان
امين سپهري نجاتي 2022اساسي ترين تأثير تغيير اقليم به صورت مستقيم و غير مستقيم در بخش كشاورزي است كه عدم توجه به آن باعث به مخاطره افتادن امنيت غذايي مي شود. به همين منظور در اين پژوهش با استفاده از پارامترهاي اقليم آينده و همچنين استفاده از مدلDSSAT-CERES-Maize مي توان با الگوي مناسب اثرات ناشي از تغيير اقليم را براي محصول مورد نظر در اين منطقه بررسي كرد. گياه ذرت از جمله مهم ترين گياهان زراعي در سطح جهان محسوب مي شود كه بعد از گندم و برنج سومين محصول موثردر تغذيه مستقيم انسان مي باشد. علاوه بر آن مؤلفه اصلي در تغذيه دام، روغن گياهي، شربت شكر و الكليِ به عنوان سوخت زيستي و ماده خام براي توليدات كارخانه هاي پلاستيك از ديگر مصارف گياه ذرت مي باشد. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭ DSSAT ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﺖ ﺫﺭﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﺴﺘﮕﺎﻩ تحقيقاتي اكباتان ﺗﺤﺖ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺍﻗﻠﻴﻢ ﺟﺎﺭﻱ (2018-2017) ﻭ ﺍﻗﻠﻴﻢ ﺁﻳﻨﺪﻩ (2046-2018)ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ابتدا دو رقم هيبريد 201 و هيبريد 704 ذرت در ايستگاه تحقيقاتي اكباتان در سه تاريخ 15 و 30 خرداد و 15 تير كشت شد. سپس ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻛﺸﺖ ﺑﺎ ﻧﺮﻡﺍﻓﺰﺍﺭ ﺷﺒﻴﻪﺳﺎﺯﻱ ﺷﺪ. نتايج حاكي از آن است كه در منطقه همدان در دوره آتي دما در سال 2046، افزايشي حدود 1/0 تا 1 درجه سانتيگراد را نشان مي دهد. بارش در دوره آتي داراي روند كاهشي نسبت به دوره پايه است. همچنين طول دوره كشت براي دوره پايه 145 روز اما براي دوره آينده 120 روز مي باشد. علت كوتاه شدن طول دوره كشت گياه ذرت افزايش ميانگين دما در ماه هاي جون و جولاي مي باشد. بهتر ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ همدان ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ سال 2046 ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻛﺸﺖ ﺫﺭﺕ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻳﻞ تير به اوايل خرداد ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺑﻬﺮﻩﻭﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺁﺑﻴﺎﺭﻱ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ. ﻛﺸﺖ ﺫﺭﺕ ﺭﻗﻢ ﺳﻴﻨﮕﻞ ﻛﺮﺍﺱ 704 ﻣﺤﺪﻭﺩﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺭﻗﺎﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺁﺏ ﻣﺼﺮﻓﻲ ﺭﺍ ﻛﺎﻫﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.
Thesis summary
-
ارزيابي املاح موجود در ريزش هاي جوي برخي ايستگاه هاي منتخب هواشناسي استان همدان
كورش چهاردولي 2020گرد و غبار يك پديده طبيعي آب و هوايي است كه افزايش بي رويه آن مشكل ساز است. تأثيرات نامطلوب اين پديده بر كشاورزي هم به شكل تأثير بر كيفيت و عملكرد محصولات كشاورزي و هم به صورت كم كردن اثر كوددهي و سمپاشي مي-تواند بروز كند. مطالعه پراكندگي جغرافيايي و غلظت ذرات معلق در نزولات جوي مي تواند اطلاعات مهمي در مورد منابع آلاينده ها و رفتار آنها در اتمسفر براي محققين فراهم سازد. در اين پژوهش نمونه هاي باران جمع آوري شده از باران-سنج در ايستگاه هاي همدان، قهاوند، رزن و اسدآباد به كمك كاغذ صافي 2 ميكرون و 5 ميكرون بررسي شد . با استفاده از شاخص هاي ارزيابي PH، TDS، EC كيفيت آب آنها را بدست آورده و بوسيله رگرسيون و همبستگي پيرسون به بررسي ارتباط يا عدم ارتباط داده هاي حاصل از پژوهش و ذرات معلق موجود در هوا پرداخته مي شود. با توجه به كوچك بودن قطر ذرات موجود در آب باران اين روش قابل استفاده نبود، در نتيجه از روش تبخير استفاده شد، در اين روش پس از تبخير، وزن ذرات باقي مانده از تبخير اندازه گيري شد سپس ميزان TDS و به تبع آن EC بدست آمد. TDS با EC ارتباط مستقيم دارد و PH را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. هر چه TDS بالاتر باشد، EC بيشتر و pH پايين تر است. در اسفندماه 97 كه در كاغذ صافي 2 ميكرون ميزان TDS 99/116 بدست آمد كه خارج از محدوده استاندارد كيفيت آب مي باشد، همچنين داده هاي اندازه-گيري شده در آزمايشگاه نشان داد كه هر 4 ايستگاه در محدوده مناسبي از استاندارد آب مطلوب قرار دارند، ميزان كمترين EC، TDS و PH ايستگاه ها بترتيب قهاوند (15/9/97) 19، 20، 88/6، اسدآباد (14/1/98) 19، 17، 5/7، همدان (24/8/97) 28 ، 31، 41/7، و رزن (25/8/97) 18 و 12، 22/7. بيشترين ميزان EC، TDS و PH ايستگاه ها بترتيب قهاوند (21/8/97) 398، 372، 16/8، اسدآباد (14/2/98) 429، 440، 97/7، همدان (28/1/98) 830، 91، 72/7 و رزن (15/7/97) 271، 206 و 92/7 بود كه از بين اين 4 ايستگاه رزن كمترين مقدار و اسدآباد بيشترين مقدار ذرات معلق را در ريزش هاي جوي داشت. با مقايسه بين ذرات معلق و TDS در دو سال 97 و 98 چنين منتج شد كه اين شاخص ها هماهنگي چنداني با هم ندارند و ذرات معلق بيشتر از TDS مي باشد و با بارش باران از ذرات معلق موجود در هوا كاسته مي شود.
Thesis summary
-
ارزيابي تاثير ابرناكي و ازون كلي بر نسبت تابش فرابنفش (UVB) به تابش فعال فتوسنتز (PAR) در برخي ايستگاه هاي مناطق خشك و نيمه خشك
نسيم درويشي 2020 -
روش نوين طراحي تشت گردان هواشناسي جهت شبيه سازي جابه جايي توده هاي هواي استوايي- قطبي
عليرضا احمدي 2019گردش عمومي جو زمين فوق العاده پيچيده و شامل مولفه هاي گوناگون، جذاب و زيبايي مي باشد. اين زيبايي و پيچيدگي هاي آن داراي نظم خاصي است كه اين نظم پايه در چرخش زمين و اختلاف حرارتي سطح زمين دارد. روش هاي آزمايشگاهي راهي براي شناخت، مشاهده و بررسي اين نظم موجود در جو است. يكي از راه هاي مطالعه پديده هاي جوّي ، شبيه سازي هاي جوّي است كه مي تواند بسياري از نكات وابهامات را در مورد اين پديده ها آشكار سازد و مطالعه آن را آسان نمايد. در اين تحقيق آزمايشگاهي جهت شبيه سازي گردش هواي بين قطب و استوا در نيمكره شمالي زمين، تشت گردان هواشناسي، شامل تشت مخصوص شبيه سازي جو ( در دو جنس متفاوت) و دستگاه گرداننده آن طراحي و ساخته شد. تشت گردان هواشناسي از سه مخزن استوانه اي هم مركز كه مخزن بيروني آن منبع آب گرم ( استواي زمين) و مخزن مياني به عنوان جو زمين (كه آب درون آن نشان دهنده جو زمين مي باشد) و مخزن مركزي تشت از آب سرد و يخ ( قطب شمال) تشكيل شده است. پس از طراحي و ساخت تشت، برخي از جريانات جوي نيمكره شمالي نظير چرخند ها، واچرخندها ، حركات پيچكي هوا و نيز تشكيل امواج راسبي و نيز برخي نظريه هاي گردش عمومي جو مانند نظريه اولين مدل تك سلولي هالي در شرايط عدم وجود نيروي كوريوليس و مدل سلول هدلي بين استوا و عرض جغرافياي 30 درجه شمالي مورد آزمايش و شبيه سازي قرار گرفت. مزيت هاي اين تشت گردان نسبت به نمونه هاي قديمي تر شامل استفاده رنگ هاي مختلف جهت مشخص نمودن مسير و جهت گردش هواي جو، ايجاد مخزن بيروني تشت به عنوان منبع گرماي استوايي و نيز بكاربردن لوازم الكتريكي كنترل سرعت و ولتاژِ به روز در آن مي باشد. متغير هاي اصلي اين آزمايش سرعت چرخش تشت و اختلاف دماي بين مركز و لبه تشت است محدوده سرعت چرخش تشت بين 1 تا 45 دور در دقيقه طراحي شد و توسط اين تشت اختلاف دمايي در محدوده 0 تا10 درجه سانتي گراد تامين گرديد. در اين تحقيق آشكارشد كه شبيه سازي برخي پديده هاي جوي با استفاده از تشت گردان هواشناسي امكان پذير مي باشد و اين روش مي تواند يك بستر آموزشي- آزمايشگاهي مناسبي براي مراكز آموزشي و تحقيقاتي نظير دانشگاه ها و پژوهشكده ها فراهم نمايد. يكي از نواقص اين تشت گردان اين است كه با آن نمي توان اختلاف دمايي بيش از 10 درجه سانتي گراد بين مركز و لبه تشت ايجاد كرد. براي رفع اين نقص پيشنهاد مي شود كه اس
Thesis summary
-
تاثير ويژگيهاي فيزيكي سطح زمين بر شدت تابش خالص دريافتي آن (مطالعه موردي: ايستگاه هواشناسي دانشگاه بوعلي سينا)
شهاب سوسني عين القاصي 2019تابش خالص از جمله فراسنج هاي مهم در علم هواشناسي كشاورزي محسوب مي شود كه اندازه گيري آن در تعيين شار حرارتي خاك، رشد گياهان و همچنين شدت تبخير و تعرق نقش بسيار مهمي دارد. تابش خالص عبارت است از: تفاوت بين شارهاي تابش ورودي و خروجي در طول موجهاي بلند و كوتاه. اندازه گيري مستقيم اين فراسنج كه توسط دستگاه هاي سنجنده صورت مي گيرد با مشكلات واسنجي و هزينه هاي سنگين همراه است. بنابراين، تابش خالص اغلب با استفاده از معادلات نيمه تجربي تخمين زده مي شود كه براساس تابش طول موج كوتاه خورشيدي، فشار بخارآب و دماي هوا پايه گذاري شده اند. هريك از اين روابط براي اقليم هاي مشخصي تعيين شده اند و ممكن است براي ديگر اقليم ها تخمين مناسبي نداشته باشند. از اين رو در اين پژوهش سعي شد تا با استفاده از دستگاه سنجنده ي تابش خالص متعلق به ايستگاه هواشناسي دانشگاه بوعلي سينا، اثر برخي از ويژگيهاي فيزيكي سطح زمين بر شدت تابش خالص دريافتي در دو ارتفاع 100 و 140 سانتيمتري مورد بررسي قرار گيرد. در طول مدت آزمايش كه از تاريخ 02/09/1396 شروع شده و در تاريخ 01/11/1397 خاتمه يافت، از تعدادي پوشش طبيعي و مصنوعي با رنگ هاي مختلف استفاده شد. تغييرات تابش خالص دريافتي و آلبيدوي سطحي هركدام از پوشش ها در شرايط جوي و رطوبتي متفاوت مورد بررسي قرار گرفت. نتايج اين پژوهش نشان مي دهد كه تابش خالص دريافتي با رطوبت سطح رابطه ي مستقيم و با ابرناكي و سپيدايي سطح (آلبيدو)، رابطه ي معكوس دارد. به طوري كه پوشش هايي با رنگ روشن از ميانگن آلبيدوي بالاتري نسبت به پوشش هاي تيره تر برخوردارند. علاوه بر اين، آلبيدوي ثبت شده توسط دستگاه سنجنده به ارتفاع حسگرها تا سطح نيز بستگي دارد، به طوري كه هرچه حسگرها در ارتفاع كمتري از سطح قرار گيرند، آلبيدوي ثبت شده افزايش و تابش خالص دريافتي كاهش مي يابد.
Thesis summary
-
تاثير پديده النينو و لانينا در جابجايي تاريخ رخداد اولين سرمازدگي پاييزه و اخرين يخبندان بهاره.....
زيبا فيروزمند 2018 -
ارزيابي اماري زماني-مكاني رخداد اولين سرمازدگي پاييزه و اخرين سرمازدگي بهاره در برخي ايستگاه هاي منتخب هواشناسي
الهام مرادي 2018 -
ارزيابي تجربي روابط رگرسيوني بين تابش فعال فتوسنتز (PAR) تابش كل خورشيد (TSR) و تابش فرابنفش (UV) لحظه اي در اقليم سرد نيمه خشك همدان
علي كريمي 2017تحقيقات نشان مي دهد كه تغييرات شدت تابش فعال فتوسنتز (PAR) و تابش فرابنفش (UVA, UVA-B, UV 254)مي تواندتأثيرقابل ملاحظه اي در عملكرد كمي و كيفي گياهان داشته باشد. اين دو فراسنج متأسفانهبه دلايل اقتصادي و فنيبه ندرت در ايران اندازه گيريمي گردند و در ايستگاه هاي تابش سنجي كشور صرفاً تابش كل خورشيدي(TSR) پايش مي گردد. هدف از اين تحقيق بررسي روابط رگرسيوني بينTSR با تابش PAR و UVتحت چهار شرايط مختلف جوي (آسمان صاف،بخشيابري، تمام ابري، و همه شرايط) مي باشد.به همين منظور سه مؤلفه تابش ذكرشده و ديگر پارامترهاي هواشناسي حداقل به تعداد چهار نوبت در روز به طور همزمان از فروردين تا آخر آذر 1395 در ايستگاه هواشناسي دانشگاه بوعلي سينا همدان اندازه گيري گرديد. نتايج تحقيق نشان داد كه يك رابطه رگرسيوني خطي بين تابش TSR با تابش PARبرقرارمي باشد. برخلاف حالت فوق رابطه بين تابش TSR با تابش UVيك رابطه نمايي را نشان داد. مقدار ضريب همبستگي اين روابط كه برايمقياس هاي زماني ماهانه، فصلي و دوره اي استخراج گرديد، تحت تأثير شرايط آسمان (مقدار ابرناكي) قرار داشت،به طوري كه با افزايش مقدار ابر مقدار ضريب همبستگي كاهش مي يافت. در اين پژوهش همچنين نسبت هاي بين تابش PAR ، مؤلفه هاي تابشUV و تابش TSR استخراج گرديد. نتايج نشان داد كه مقدار نسبت ها ( PAR/TSR ، UVA/TSR ، (UVA-B)/TSR وUV254/TSR) نيز تابع شرايط ابرناكي ايستگاه است. جهت افزايش دقت روابط، استفاده از داده هاي ميداني طولاني تر پيشنهاد مي گردد.
Thesis summary
-
پيش بيني اثر تغيير اقليم بر پهنه هاي جغرافيايي كشت كلزا در استان هاي همدان، كرمانشاه و كردستان با استفاده از مدل گردش عمومي HadCM3
محمدرضا عيدي نوروزي 2016باتوجه به اينكه در حال حاضر بخش كوچكي از اراضي كشور به كشت ُكلزا اختصاص داشته واز طرفي در برنامه چهارم توسعه تأكيد گرديده كه توليد روغن نباتي در داخل كشور به دليل وابستگي شديد واردات روغن نباتي از 15 درصد فعلي به 50 درصد افزايش يابد، به همين دليل مكان يابي پهنه هاي مناسب كشت كُلزا در دوره ي حال وآينده با توجه به تغيير اقليم ضروري به نظر مي رسد. هدف از اين مطالعه اثر تغيير اقليم بر پهنه هاي جغرافيايي كشت كُلزا در سه استان همدان،كرمانشاه و كردستان مي باشد. در اين پژوهش به منظور پيش بيني اثر تغيير اقليم در استان هاي مورد مطالعه (15 ايستگاه سينوپتيك واقع در شهرستان هاي همدان، ملاير، نهاوند،كرمانشاه ،سرپل ذهاب، اسلام آباد غرب، روانسر، سرارود،كنگاور، بيجار،سنندج، قروه، سقز، مريوان و ديوان دره) از مدل گردش عمومي HadCM3 تحت سه سناريوي A2، A1B و B1 در دوره ي 2030-2011 استفاده شد. براي تعيين نيازهاي اقليمي مطلوب براي كشت كُلزا از پارامترهاي دما، بارش، تعداد روزهاي يخبندان و شيب زمين استفاده گرديد. نقشه هاي رقومي پارامترهاي ذكر شده به روش IDW در محيط GIS تهيه و وزن دهي پارامترها در محيط GIS انجام شد. تلفيق لايه ها با استفاده از مدل سلسله مراتبي AHP انجام و نهايتاً نقشه هاي نهايي مكان هاي مستعد كشت كُلزا در 5 رتبه بسيار مناسب، مناسب، متوسط، ضعيف و نامناسب بدست آمد. نتايج تحليل داده ها نشان دهنده ي اين واقعيت است كه دما وبارش نقش مهمي در عملكرد گياه كُلزا در پهنه ي مورد مطالعه دارند. در اين مطالعه مشخص گرديد مساحت اختصاص يافته در دوره ي پايه (2010-1980) براي شرايط اقليمي بسيار مناسب و مناسب جهت كشت كُلزا حدود 19251 كيلومتر مربع بوده كه اين ميزان در دوره ي آينده (2030-2011) تحت سناريوي A1B با 90درصد افزايش به حدود 36670 كيلومترمربع خواهد رسيد. اين امر مي تواند با سياست گذاري مناسب دولت در بخش دانه هاي روغني از واردات بي رويه ي روغن به كشور تا حدود زيادي جلو گيري نمايد.
Thesis summary
-
واكاوي حساسيت مدل هاي تابش مبناي تبخير و تعرق مرجع به تغييرات تابش خالص سطحي تحت شرايط اقليمي متفاوت
آرزو مولايي 2016تبخير و تعرّق گياه مرجع (ET0) يكي از پارامترهاي مهم در برآورد نياز آبي و مديريت مزرعه مي باشد. با توجه به اينكه پارامتر تابش خالص (Rn) در مدل هاي برآورد ET0 بسيار تأثيرگذار است و تاكنون در اين زمينه پژوهش هاي زيادي صورت نگرفته است، در اين تحقيق حساسيت مدل هاي مختلف تخمين ET0 نسبت به تابش خالص مورد بررسي قرار گرفت. اين مطالعه در سه نوع اقليم خشك (اهواز، اصفهان) و نيمه خشك (زنجان، همدان) و مرطوب (رشت، رامسر) صورت پذيرفت. بدين منظور از داده هاي ماهيانه هواشناسي در دوره آماري 2010-1980 ميلادي استفاده گرديد. مدل هاي تخمين ET0 كه در اين تحقيق مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از: پنمن مانتيث فائو 56 (PMF-56)، پنمن مانتيث انجمن مهندسين آمريكا (ASCE)، پنمن فائو 24، پريستلي_تيلور و پنمن (1948). جهت سنجش حساسيت مدل ها به پارامتر Rn تغييرات افزايشي (+) و كاهشي (-) در بازه هاي 5 درصد تا سقف 20 درصد در ورودي مدل ها اعمال گرديد و ارزيابي نتايج با استفاده از 6 معيار آماري R2، RMSE، MPE، MAPE، MBE و MABE صورت گرفت. نتايج اين پژوهش نشان داد كه از بين مدل هاي برآورد ET0 مدل پريستلي-تيلور بيشترين حساسيت و مدل فائو 24 كمترين حساسيت را به تغيير Rn دارند. مدل هاي آزمون شده در اقليم مرطوب نسبت به اقليم خشك و نيمه خشك حساسيت بيشتري به Rn داشتند. مدل پريستلي-تيلورحساسيتي به فصل ها واقليم ها نشان نداده و فقط با تغيير ضريب كاهشي و يا افزايشي پارامتر تابش خالص تغيير نمود. ضرايب تبيين (R2 ) مدل هاي ASCE، پنمن (1948)، فائو 24 و پريستلي تيلور نسبت به مدل مرجع پنمن مانتيث فائو 56 به ترتيب مقادير 99/0، 97/0، 86/0 و 69/0 بدست آمد.
Thesis summary
-
مطالعه ميزان همبستگي آماري فراسنج هاي هواشناسي (دما و بارش) با نوسانات سطح آب زيرزميني در چند ايستگاه هيدرومتري منتخب استان همدان
ميثم مومني ازندرياني 2015منابع آب زيرزميني يكي از مهمترين و ارزانترين منابع آب شيرين به شمار مي روند كه شناخت صحيح و بهره برداري اصولي از آن ها مي تواند در توسعه پايدار فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي يك منطقه ، به ويژه در مناطق خشك و نيمه خشك ، نقش بسزايي داشته باشد. در سال هاي اخير دشت همدان با افت زيادي در سطح آب زيرزميني روبرو بوده است. بنابراين نقش مديريت و عامل هاي نظارتي بسيار مهم است. هدف اين تحقيق پيش بيني نوسانات سطح آب زيرزميني ناشي از تأثير دما و بارندگي با استفاده ازتحليل سري زماني و همبستگي پيرسون مي باشد. در اين تحقيق 29 ايستگاه باران سنجي و اطلاعات 29 چاه در سال هاي 1360-1390 در ايستگاه هاي هيدرومتري استان همدان مورد بررسي قرار گرفت. با استفاده از آزمون كمترين مربعات مشخص شد كه سطح آب زيرزميني در سال هاي 1370-1390 كاهش يافته است و اين كاهش در سطح 5 درصد معني دار مي باشد. براي محاسبه ضريب همبستگي بين بارندگي و دما با سطح آب زيرزميني از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج همبستگي بين بارندگي و سطح آب زيرزميني نشان داد كه اعمال تاخير 24 ماهه در محاسبات منجر به بيشترين ضريب همبستگي شد.(26/0r=) بيشترين ضريب همبستگي سطح آب زيرزميني با دما با تاخير زماني 12 ماه 36/0 بدست امد. در اين پژوهش از شاخص بارش استاندارد شده براي ارزيابي تأثير خشكسالي و ترسالي روي سطح آب زيرزميني استفاده گرديد. تحليل سري زماني متوالي شاخص بارش استاندارد شده نشان داد كه در مقياس زماني بلند مدت 42 ماهه بيشترين ضريب همبستگي در حدود 51/0 به دست آمد. همچنين ارزيابي فصلي سطح آب زيرزميني و شاخص بارش استاندارد شده با تأخير هاي مختلف و گام هاي زماني مختلف به اين نكته اشاره مي كند كه بارندگي زمستان با شاخص بارش استاندارد شده 30 ماه و با چهار فصل تأخير زماني (بهار، تابستان،پاييزو زمستان ) بيشترين تأثير را روي سطح آب زيرزميني با ضريب همبستگي 62/0 دارد. در بررسي 29 چاه نتايج تحليل آماري نشان داد كه 89 درصد چاه ها ضريب همبستگي منفي سطح آب زيرزميني را با دما داشتند و در مورد سطح آب زيرزميني با بارندگي 86 درصد چاه ها داراي ضريب همبستگي مثبت بودند.بررسي ضريب همبستگي در چاه هاي منفرد نشان داد كه 8/ 44 درصد چاه ها تأخير زماني بين 0 تا 2 ماه داشتند. 51درصد تأخير زماني بين 10 تا 14 ماه و فقط 5/ 3 درصد تأخير زماني 26 ماه را دارا ب
Thesis summary
-
ارزيابيت أثير احتمالي ريز گردهاي جوي چند سال اخير بر كيفيت آب هاي سطحي در برخي استان هاي غربي مصنوعي
گلسا مسعودي 2015منابع آب زيرزميني يكي از مهمترين و ارزانترين منابع آب شيرين به شمار مي روند كه شناخت صحيح و بهره برداري اصولي از آن ها مي تواند در توسعه پايدار فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي يك منطقه ، به ويژه در مناطق خشك و نيمه خشك ، نقش بسزايي داشته باشد. در سال هاي اخير دشت همدان با افت زيادي در سطح آب زيرزميني روبرو بوده است. بنابراين نقش مديريت و عامل هاي نظارتي بسيار مهم است. هدف اين تحقيق پيش بيني نوسانات سطح آب زيرزميني ناشي از تأثير دما و بارندگي با استفاده ازتحليل سري زماني و همبستگي پيرسون مي باشد. در اين تحقيق 29 ايستگاه باران سنجي و اطلاعات 29 چاه در سال هاي 1360-1390 در ايستگاه هاي هيدرومتري استان همدان مورد بررسي قرار گرفت. با استفاده از آزمون كمترين مربعات مشخص شد كه سطح آب زيرزميني در سال هاي 1370-1390 كاهش يافته است و اين كاهش در سطح 5 درصد معني دار مي باشد. براي محاسبه ضريب همبستگي بين بارندگي و دما با سطح آب زيرزميني از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج همبستگي بين بارندگي و سطح آب زيرزميني نشان داد كه اعمال تاخير 24 ماهه در محاسبات منجر به بيشترين ضريب همبستگي شد.(26/0r=) بيشترين ضريب همبستگي سطح آب زيرزميني با دما با تاخير زماني 12 ماه 36/0 بدست امد. در اين پژوهش از شاخص بارش استاندارد شده براي ارزيابي تأثير خشكسالي و ترسالي روي سطح آب زيرزميني استفاده گرديد. تحليل سري زماني متوالي شاخص بارش استاندارد شده نشان داد كه در مقياس زماني بلند مدت 42 ماهه بيشترين ضريب همبستگي در حدود 51/0 به دست آمد. همچنين ارزيابي فصلي سطح آب زيرزميني و شاخص بارش استاندارد شده با تأخير هاي مختلف و گام هاي زماني مختلف به اين نكته اشاره مي كند كه بارندگي زمستان با شاخص بارش استاندارد شده 30 ماه و با چهار فصل تأخير زماني (بهار، تابستان،پاييزو زمستان ) بيشترين تأثير را روي سطح آب زيرزميني با ضريب همبستگي 62/0 دارد. در بررسي 29 چاه نتايج تحليل آماري نشان داد كه 89 درصد چاه ها ضريب همبستگي منفي سطح آب زيرزميني را با دما داشتند و در مورد سطح آب زيرزميني با بارندگي 86 درصد چاه ها داراي ضريب همبستگي مثبت بودند.بررسي ضريب همبستگي در چاه هاي منفرد نشان داد كه 8/ 44 درصد چاه ها تأخير زماني بين 0 تا 2 ماه داشتند. 51درصد تأخير زماني بين 10 تا 14 ماه و فقط 5/ 3 درصد تأخير زماني 26 ماه را دارا ب
Thesis summary
-
اثرات منحني مشخصه آب خاك بر شبيه سازي انتقال عمودي نيترات در خاك با استفاده از مدل HYDRUS-1D
حسين جوادي 2014با افزايش جمعيت جهان و نياز به تأمين غذا، كشاورزان به استفاده از انواع كودهاي شيميايي، آلي و آفتكش ها روي آورده اند.كاربرد بي رويه اين نهاده ها بدون در نظر گرفتن اثرات جانبي آن، مشكلات فراواني از نظر زيست محيطي و به خطر انداختن سلامتي انسان ها را به همراه مي آورد. مقدار بهينه آب و نيتروژن براي مديريت عملكرد محصول در نواحي خشك و نيمه خشك اهميت به سزايي دارد، زيرا مصرف آب زياد، باعث شستشوي نيتروژن به ناحيه زير ريشه مي شود كه از لحاظ اقتصادي به كشاورز زيان وارد مي گردد. از سوي ديگر آلودگي آب هاي زيرزميني به نيترات يك مشكل گسترده براي اقتصاد، اكوسيستم و سلامتي انسان است. به منظور شبيه سازي و ارزيابي اثر فعاليت هاي كشاورزي بر روي فرايند هاي گوناگون خاك نظير آبشويي نيترات، تجمع و جذب آن، چندين مدل عددي مورد استفاده قرار گرفته است. دسته اي از اين مدل ها نظير HYDRUS براي شبيه سازي حركت آب و انتقال املاح در ناحيه غيراشباع از حل معادله ريچاردز براي حركت آب و معادله جابجايي- انتشار براي انتقال املاح استفاده مي كنند. در اين مطالعه براي بررسي آبشويي يون نيترات از سه تيمار آبياري به صورت آبياري كامل (I1)، آبياري 85% (I2) و آبياري 70% (I3) و سه تيمار كودي 150(N1)، 250 (N2) و 350 (N3) كيلوگرم در هكتار استفاده شده است. با استفاده از برنامه RETC برازش داده هاي منحني مشخصه آب از روي داده هاي مشاهداتي صورت مي گيرد كه با استفاده از مدل ون گنوختن معلم اين برازش انجام مي پذيرد. در اين برازش ضريب تبيين برابر با 98/0 مي باشد كه نشان از دقت بالاي اين مدل در تخمين خصوصيات هيدروليكي خاك دارد. شبيه سازي ها حاكي از آن است كه تغييرات رطوبت خاك شكل ثابتي ندارد و با افزايش عمق افزايش مي يابد. با توجه به نتايج شبيه سازي در زمان آبياري در مواقعي كه رطوبت موجود در خاك بالا مي باشد سرعت انتقال نيترات نيز بيشتر بوده است. بيشترين مقدار نيترات با توجه به شبيه سازي صورت گرفته در لايه 60-30 در تيرماه و در تيمار I3N3 اتقاق افتاده است. با كاهش 30 درصدي مقدار آبياري در تيمار N1 ميزان نيترات تجمع يافته در عمق 120-90 در شهريورماه 40 درصد افزايش يافته است كه بيان گر اين مطلب مي باشد كه با كاهش ميزان آبياري رطوبت موجود در خاك كم شده و در پي آن نيز آبشويي نيترات كاهش پيدا كرده است. نتايج آناليز حساسيت حاكي از آن بو
-
بررسي شاخص تنش آبي گياه جهت برنامه ريزي آبياري گياه چغندرقند
رضوان خسروي 2014تنش آبي يكي از مهم ترين پارامترهاي محدود كننده توليد عملكرد مي باشد و به همين دليل مديريت و برنامه ريزي آبياري امري اجتناب ناپذير مي باشد. در روش هاي معمولي مقدار آب موجود در خاك به عنوان معيار سنجش وضعيت آب در اندام هاي گياهي مورد استفاده قرار مي گيرد و پارامترهاي جوي و نوع گياه در نظر گرفته نمي شود. به همين منظور جهت استفاده از كليه ي پارامتر هاي مؤثر بر تبخير و تعرق و جذب گياه، استفاده از دماي پوشش سبز به عنوان شاخص برنامه ريزي آبياري انتخاب شده است. جهت اندازه گيري دماي پوشش سبز از دماسنج مادون قرمز ليزري تستو مدل 831 و براي محاسبه شاخص تنش آبي گياه از روش ايدسو استفاده گرديد. در روش ايدسو دو حد مبناي بالايي وپاييني به منظور ايجاد تنش صد در صد و تنش صفر درصد وجود دارد. مقدار عددي CWSI بين 1-0 است كه صفر مبين عدم تنش و 1 حداكثر تنش را به گياه نشان مي دهد. اين تحقيق بر روي گياه چغندرقند رقم 004 اتجام شد. طرح آزمايشي در قالب بلوك كاملا تصادفي به صورت 4 تيمار در 3 تكرار در مزرعه آزمايشي در شهرستان بروجرد انجام گرديد. تيمارهاي آبياري به صورت تيمار آبياري كامل و تيمارهاي 115، 85 و 70 درصد نياز آبي بودند و دور آبياري 7 روزه در نظر گرفته شد. همچنين به منظور بررسي حداكثر تنش وارد شده به گياه تيماري به شكل صفر درصد آبياري در نظر گفته شد. معادله خط مبناي پاييني به صورت (Tc-Ta)ll=1.679-0.071(VPD) و معادله خط مبناي بالايي به صورت Tc-Ta)ul=5.43 °C) محاسبه شدند. براساس تحليل هاي آماري تيمار 85 درصد به عنوان مبناي برنامه ريزي آبياري در نظر گرفته شد. برنامه ريزي آبياري با روش CWSI به اين صورت است كه اگر تيمار 85% به عنوان معيار برنامه ريزي آبياري در نظر گرفته شود، زماني كه CWSI اندازه گيري از مزرعه كم تر از 31/0 محاسبه شده در نتايج باشد يعني زمان آبياري فرا نرسيده و زماني كه CWSI اندازه گيري شده در مزرعه بيشتر از 31/0 باشد يعني از زمان آبياري گذشته است. عملكرد محصول در تيمار 85% از لحاظ وزن و قند تفاوت معني داري با تيمار آبياري كامل نداشت.
-
اعتبار سنجي مدل هاي تجربي و نيمه تجربي برآورد تابش خالص در شرايط اقليمي سرد و نيمه خشك همدان با استفاده از مقادير اندازه گيري شده و شبكه عصبي مصنوعي
بهناز ختار 2013 -
مطالعه همبستگي تغييرات ماهانه تبخير و تعرق مرجع با پارامترهاي هواشناسي و جغرافيايي در حوضه كرخه با استفاده از تكنيكGIS
صبا سقائي 2013 -
تحليل تغييرات ماهانه و فصلي جريان رودخانه هاي شمال غرب كشوربا استفاده از روش تجزيه مولفه اصلي(PCA) و موچك(WLA)
كيميا اميرمرادي 2013 -
بررسي تاثير مديريت آبياري جويچه اي يك در ميان متناوب در مراحل مختلف رشد گياه ذرت به منظور افزايش كارايي مصرف آب
2012 -
مقايسه دقت و اعتبار روابط همبستگي (هم زمان و تاخيري) پيش بيني دماي خاك در شرايط مختلف جوي در چند نمونه اقليمي كشور
2012